the way it is...
با پای دل قدم زدن, آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیز ترین یادگار تو
از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو
احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو
آن کوپه ی تهی منم, آری که می روم
خالی تر از همیشه و در انتظار تو
این سوت آخر است و غریبانه می رود
....تنها ترین مسافر تو از دیار تو
محمد علی بهمنی
***
:می روم, اما قولی به من بده
تنهایی هایم را
دلتنگی هایم را
...فراموش نکنی
...به ویرانگی هایم نخندی
...بمانی
5 Comments:
At 10:23 PM, Anonymous said…
akhei!! teflaki!!
At 10:52 PM, Anonymous said…
nice but too nostalgic
At 11:24 PM, Anonymous said…
سلام وبلاگ خيلي قشنگي داري حتما هر موقع كه آپ كردي منو خبر كن به من هم سر بزن خوشحال ميشم
به اميد موفقيت
At 12:37 PM, Anonymous said…
salam ... besiar ziba va del neshin bood ... omidvaram movafagh bashi.
At 3:41 PM, Anonymous said…
salam yadeton bashe ba in shera az zendegi asli baz namonid ke vaghiat khili ba chizi ke adama dost daran fargh mikone
Post a Comment
<< Home