bornram

Monday, January 7

....????

. فقط می خوام بگم خسته م و نیستم. غمگین ام و شادم. دلتنگ ام و نیستم
. عاشق ام و متنفرم. تنهام و نیستم. نمی فهمم... نمی فهمم
! نمی دونم دوست ش دارم یا می خوام خفه ش کنم
.نمی فهمم می خوام بغل ش کنم و ببوسم اش، یا می خوام با مشت بزنم تو صورت ش
. نمی دونم می خوام هر لحظه ببینم اش، یا می خوام ازش فرار کنم و تا آخر دنیا ازش فاصله بگیرم
... نمی فهمم
. احساس می کنم دروغ می گه و دوست دارم دروغ هاشو باور کنم
. زجر می کشم اما تحمل دوری شو ندارم
. آزار می بینم و دلتنگ اش می شم
!عزیزه برام... خیلی هم! اما نمی دونم دوست ش دارم یا نه
حتی نمی دونم باید دوست ش داشته باشم یا نه؟
اسم ش، صداش، حرفاش، لمس ش، همه چیزش، همه ی بودن ش بهم آرامش می ده، اما
حتی نمی دونم شایسته ی دوست داشتن هست یا نه
چه مرگمه آخه؟